فرازهایی از کتاب حماسه حسینی (قسمت نوزدهم)

قدرت روحی اباعبدالله علیه‌السلام

 . . . آخرین کسی که به میدان می‌آید خودش است. خیال کردند که دیگر در یک چنین شرایطی می‌توانند با حسین مبارزه کنند. هر کسی که جلو آمد لحظه‌ای مهلتش نداد که فریاد عمر سعد بلند شد، گفت خدا مرگتان بدهد، . . . «هذا ابن قتال العرب» این، پسر کشنده عرب است، پسر علی بن ابی طالب است. «و الله لنفس ابیه بین جنبیه» به خدا روح پدرش علی در کالبد این است، به جنگ این نروید. این علامت شکست بود یا نه؟ . . .

اگر خطبه‌های علی را کنار بگذاریم دیگر خطبه‌ای به این پرشوری در دنیا پیدا نمی‌شود . . . نوبت دیگر که اباعبدالله آمد صحبت کند (ببینید چقدر نامردی کردند، چقدر روحشان شکست خورده بود!) دستور داد سر و صدا کنید، دستتان را به دهانتان بزنید که کسی صدای حسین را نشنود. آیا این علامت شکست نیست؟ آیا این علامت پیروزی حسین نیست؟ . . . این‌ها درس است. گفته‌اند این عزا را احیا کنید و زنده نگه . . . دارید که این نکته‌ها را بفهمید و دریابید، برای اینکه عظمت حسین را درک کنید، برای این‌که اشکی اگر می‌ریزید، از روی معرفت . . . باشد . . . مکتب حسین، مکتب انسان‌سازی است نه مکتب گنه‌کارسازی. حسین سنگر عمل صالح است نه سنگر گناه‌کاری.

 . . . حتی حمید بن مسلم که وقایع نگار عمر سعد است این قضیه را گفته است. می‌گوید من تعجب میکنم از حسین بن علی . . . که هر چه شهادتش نزدیک‌تر و کار بر او سخت‌تر می‌شد چهره‌اش برافروخته‌تر می‌شد. مثل آدمی که به وصل دارد نزدیک میگ شود. کأنه خوشحال‌تر می‌شود . . .

. . . مخصوصاً نقطه‌ای را امام انتخاب کرده بود که نزدیک خیام حرم باشد و از خیام حرم خیلی دور نباشد، به دو منظور. یک منظور این که . . . می‌خواست تا جان در بدن دارد، . . . کسی متعرض خیام حرمش نشود. حمله می‌کرد، از جلو او فرار می‌کردند . . . وقتی که بر می‌گشت، در آن نقطه می‌ایستاد، فریاد می‌کرد: «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم». وقتی که این فریاد حسین بلند می‌شد اهل بیت سکونت خاطری پیدا می‌کردند، می‌گفتند آقا هنوز زنده است . . . اهل بیت اباعبدالله در داخل خیمه هستند، همین‌طور منتظر ببینند کِی صدای آقا را می‌شنوند . . . یک وقت دیدند این اسب آمده است ولی در حالی که زین او واژگون است. این‌جاست که اولاد اباعبدالله، خاندان اباعبدالله فریاد واحسینا و وامحمدا را بلند کردند . . .

وظیفه ما در برابر تحریفها

. . . آیا خواص و علما مسؤول این تحریفات‌اند یا توده و عوام الناس؟ امروز وظیفه چیست؟ . . .

معمولاً در این گونه قضایا علما تقصیر را به گردن عوام می‌اندازند و عوام به گردن علما.

. . . هم خواص مسؤولند و هم عوام

راجع به مسؤول بودن و مقصر بودن خواص و علما شاید چندان احتیاجی به توضیح نباشد . . . ولی این را بدانید که عامه مردم و توده مردم هم در این مسائل شریک‌اند، به همان اندازه و شاید احیاناً بیشتر . . .

. . . شخصی از امام صادق علیه‌السلام درباره آیه شریفه: «وَ مِنْهُمْ امِّیونَ لایعْلَمونَ الْکِتابَ الّا أمانِی» . . . که خدا از عوام یهود در آن‌جا انتقاد می‌کند . . . سؤال می‌کند علمای یهود مسؤول بودند درست، عوام دیگر چه مسؤولیتی دارند؟ این‌ها دیگر عوام بودنشان عذرشان است . . . امام فرمود: خیر، اینطور نیست؛ بله، یک مسائلی هست که احتیاج به درس خواندن دارد، فقط درس خوانده‌ها آن‌ها را درک می‌کنند، درس ناخوانده‌ها درک نمی‌کنند. در اینجا می‌توان گفت که عوام مسؤول نیستند . . . اما بعضی از مسائل است که بشر به فطرت سلیم آن را درک می‌کند. این دیگر مدرسه و کتاب و معلم نمی‌خواهد . . .

. . . پیغمبر اکرم جمله‌ای دارد که از پخته‌ترین جمله‌هاست، چون از فطری ترین جمله‌هاست. فرمود: «انَّمَا الْاعْمالُ بِالنِّیاتِ وَ انَّما لِکُلِّ امْرِی ما نَوی» عمل بستگی به قصد و نیت دارد . . . حال اگر کسی آمد و مثلاً خوابی را نقل کرد، داستانی را نقل کرد، گفت فلان کس . . . در یک کاری که کوچک‌ترین قصدی نداشته است بلکه قصد خلاف داشته است، در عین حال همین کار بدون قصد، او را به اعلی علیین بالا برد، تمام گناهانش را محو کرد، آیا ما باید قبول کنیم؟ باید کتاب خوانده باشیم؟ . . .

ما از همین فطرت خدادادی خودمان هرگز استفاده نمی‌کنیم. یکی می‌آید می‌گوید یک دزدی بود . . . آمد سر گردنه‌ای کمین کرد که آن‌ها کی از آن‌جا عبور می‌کنند، برای این‌که راه را بر زوار امام حسین ببندد، مالشان را بگیرد، عند اللزوم آن‌ها را بکشد، جنایت کند. منتظر بود. تا قافله برسد، دو سه ساعت وقت بود. کنار راه خوابش برد. قافله آمد و رد شد، او بیدار نشد. ولی در همین حال صحنه قیامت را خواب دید، دید او را کشان کشان به جهنم می‌برند . . . بردند تا لبه پرتگاه جهنم، ولی جهنم او را نپذیرفت؛ گفت نه، این را من نمی‌پذیرم. نپذیرفت و برگشت . . . کشف شد که این مرد چون در کنار راهی خوابیده است که در آنجا قافله زوار می‌رفتند و گرد زوار بر لباس او نشسته است . . .

سلسله مباحثات استاد ریاحی

کتاب‌خانه قرآن و حدیث مؤسسه

فهرست درختی سایت

باز کردن همه | بستن همه