شورش اهالی استخر و سرکوب توسط امیر مؤمنان علیه‌السلام

سؤال:

آیا شورش استخر(فارس) در زمان خلیفه چهارم و کشتار ایشان توسط زیاد فرستاد امام علی که ابن بلخی آورده صحیح است؟ دو شورش و مرگ هزاران بی گناه؟

برای من قابل فهم و هضم نیست که در حکومت عدل علی زیاد پدر عبیدالله فرستاده ایشان باشد و چنان سرکوبی اتفاق افتاده باشد.


پاسخ:

ماجرای شورش اهالی فارس و کشتار آن‌ها، ظاهراً برای اولین بار در کتاب «فارس‌نامه» ابن بلخی آمده است که حداکثر مربوط به قرن ششم است و نویسنده آن هم شناخته‌شده نیست و تنها اطلاعات ما از نویسنده، خود این کتاب و ادعای آن درباره نویسنده آن است و در ضمن، معلوم نیست بسیاری از مطالب خود را، بعد از حداقل پانصد سال، از کجا نقل کرده است. لذا نمی‌توان همه گزارش‌های او را از نظر علمی، معتبر دانست. علاوه بر آن، این‌که هر چند تعداد قابل ملاحظه‌ای از گزارش‌های این کتاب، از کتب قبل از خودش هست، اما تعدادی زیادی هم از گزارش‌های این کتاب، برای اولین بار ادعا شده است، تعدادی هم مخالف گزارش‌های معتبر قبل از او است.

اما آن‌چه در این کتاب (ص ۱۱۷) درباره شورش استخر آمده، اعزام عبدالله بن عباس است و این‌که «خلایقی بی‌اندازه بکشت» که خود این گزارش چند نکته دارد.

۱- طبق منابع سده‌های قبل که به لعضی اشاره خواهد شد، ابن زیاد برای شورش استخر اعزام شد و نه ابن عباس.

۲- آن‌چه درباره ابن عباس در تواریخ گزارش شده است، او فردی بود، ملایم و اهل علم و نه خون‌ریز و شقی که این‌گونه موارد بی‌دقتی ابن بلخی در گزارش را نشان می‌دهد.

۳- آن‌چه در تواریخ قبل از او درباره برخورد حکومت با شورش استخر آمده، کاملاً بر خلاف گزارش ابن بلخی است.

مثلاً گزارش شورش استخر و مأموریت زیاد بن ابیه برای سرکوب این شورش، در کتاب مروج الذهب (ج ۳، ص ۶) در قرن چهارم، خیلی مختصر آمده است، اما نشانی از کشتار و قتل عام و مانند این‌ها در این گزارش نیامده و تنها غلبه بر آن‌ها ذکر شده است. البته طبیعتاً چه در شورش افراد بر ضد حکومت و چه سرکوب آن‌ها توسط حکومت، افراد کم و زیادی از حامیان طرفین و متأسفانه حتی از مردمی که حامی هیچ کدام نیستند، رخ می‌دهد، اما نه گزارشی از کشتار و قتل عام توسط شورشیان وجود دارد و نه گزارشی از کشتار و قتل عام شورشیان.

مهم‌تر آن‌که اگر بخواهیم به گزارش‌های تاریخ طبری (ج ۵، ص ۱۳۸) در قرن چهارم، اعتماد کنیم، دقیقاً بر عکس آن‌چه ابن بلخی گفته است، آمده که زیاد بن ابیه آن‌چنان از جنگ و درگیری خودداری می‌کرد و با مردم به مدارا و انصاف برخورد می‌نمود که سیره او را به سیره «کسری انوشیروان» تشبیه می‌کردند و این نه تنها گزارش ابن بلخی را رد می‌کند که معنایی کاملاً مخالف و در نقطه مقابل آن دارد.

در ضمن قصد دفاع از عبیدالله و پدرش را نداریم، اما چند نکته قابل توجه است:

۱- عملکرد زیاد بن ابیه در زمان امام علی علیه‌السلام تا بعد از صلح امام حسن علیه‌السلام که به جهت حفظ جان فرزندانش که توسط سپاه معاویه دستگیر شده بودند، مجبور به بیعت با معاویه شد، در مجموع قابل دفاع است (هر چند مانند هر انسان دیگری خطاها و تخلفاتی در زندگی شخصی و اجتماعی خود داشته است) و حتی از زمان بیعت با معاویه تا زمان مرگش یعنی حدود سال ۵۳ قمری شاید گزارشی منفی فوق العاده‌ای از او پیدا نشود.

۲- این‌که مادرش خطاکار بوده و فرزندی نا مشروع به دنیا آورده است، ربطی به فرزندی که دخلی در آن ماجرا نداشته، ندارد.

۳- حساب فرزند از پدر هم جدا است و البته نشان می‌دهد که زیاد به هر علت موجه یا غیر موجهی در تربیت او موفق نبوده است که این موضوع هم در بستر تاریخ قابل بررسی است.

بخش تاریخ مؤسسه حکمت اسلامی احتجاج

سلسله مباحثات استاد ریاحی

کتاب‌خانه قرآن و حدیث مؤسسه

فهرست درختی سایت

باز کردن همه | بستن همه