عرفت الله بفسخ العزائم
سؤال:
منظور امام علی علیهالسلام که فرمودند: «عرفت الله بفسخ العزائم و حل العقود و نقض الهمم» چیست؟
*********************************************************************
پاسخ:
این حدیث در نهجالبلاغه مرحوم شریف رضی به صورت مرسل آمده است و از قاعده کلی مرسلات خارج نیست.
در جایی هم دیدم که این عبارت از قول اعرابی بیان شده است، یعنی فردی که سواد چندانی ندارد و از مظاهر ظاهری تمدن بهرهای نبرده است که منبع آن را پیدا نکردم.
ناگفته نماند که این عبارت با مختصر تفاوتی در متن بیان شده است، مانند آنکه عبارت اول را بنسخ العزائم یا بنقض العزائم و مانند آن آوردهاند که تفاوت جدی در متن ایجاد نمیکند.
البته مرحوم شیخ صدوق شبیه این حدیث را در کتاب التوحید (ص ۲۸۸ و ۲۸۹) و الخصال (ص ۳۳) به صورت مسند روایت کرده است که هر چند طریق اول، حداقل به واسطه محمد بن سنان معتبر نیست، اما در طریق دوم همه رجال سند از اجلای ثقات شیعه هستند و در نتیجه انتساب آن به امیر مؤمنان علیهالسلام معتبر است. طریق الخصال نیز در مجموع قابل قبول است.
دیگران نیز یا از این افراد روایت کردهاند، یا بدون ذکر منبع که قاعدتا از ایشان بوده است.
شیخ در التوحید (ص ۲۸۹) از حسین بن احمد بن ادریس از پدرش از ابراهیم بن هاشم از ابن ابیعمیر از هشام بن سالم روایت کرده است: «سُئِلَ أَبُوعَبْدِاللَّهِ علیهالسلام فَقِیلَ لَهُ بِمَا عَرَفْتَ رَبَّکَ قَالَ بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَ نَقْضِ الْهَمِّ عَزَمْتُ فَفُسِخَ عَزْمِی وَ هَمَمْتُ فَنُقِضَ هَمِّی.» که معلوم میشود مورد سؤال در اینجا امام صادق علیهالسلام هستند و پاسخ از ایشان است.
و هم ایشان در الخصال (ص ۳۳) از احمد بن هارون الفامی و ابن قولویه از جعفر بن محمد بن بطه از محمد بن خالد البرقی از پدرش از ابن ابیعمیر از هشام بن سالم از امام صادق علیهالسلام روایت کرده است: «قالَ سَمِعْتُ أبی یحَدِّثُ عَنْ أبیهِ علیهالسلام أنَّ رَجُلاً قامَ إلَی أمیرِالْمُؤْمِنینَ علیهالسلام فَقالَ لَهُ یا أمیرَالْمُؤْمِنینَ بِما عَرَفْتَ رَبَّک قالَ بِفَسْخِ الْعَزْمِ وَ نَقْضِ الْهَمِّ لَمّا أنْ هَمَمْتُ فَحالَ بَینی وَ بَینَ هَمّی وَ عَزَمْتُ فَخالَفَ الْقَضاءُ عَزْمی فَعَلِمْتُ أنَّ الْمُدَبِّرَ غَیری . . .» که با فرض پذیرش سند، معلوم میشود امام صادق علیهالسلام در روایت قبل، پاسخ خود را از فرمایش امیر مؤمنان علیهالسلام گرفتهاند.
حال اصل عبارت از هر کسی که باشد، همانگونه که در روایت دوم به نوعی به آن اشاره شده است، میتوان آن را اینگونه معنا کرد:
عبارت اول یعنی وقتی میبینیم که صاحبان قدرت قصد کاری میکنند و همه شرایط ظاهری را فراهم میکنند و تصور میشود که حتما انجام میشود، باز هم گاهی به کوچک دلیل و بهانهای که حتی گاهی اوقات قابل شناسایی هم نیست، باز به هم میخورد، علوم میشود که ارادهای فوق این ارادهها وجود دارد و عبارت دوم نیز به بیان دیگر همین مطلب را میرساند که وقتی میبینیم گرههایی به ظاهر ناگشودنی وجود دارد، اما کار به گونهای پیش میرود که آن گره کور گشوده میشود، باز معلوم میشو که ارادهای فوق سایر ارادهها وجود دارد. عبارت سوم نیز دربیان همین مطلب است که به اعتقاد قئلین به خالق متعال،این اراده فوق ارادهها، اراده همان خالق تعال است و اینگونه میتوان به وجود چنین خالق ارادهمندی شناخت پیدا کرد.