چرا کوروش، ذوالقرنین نیست؟!
میزگرد تخصصی با موضوع «کوروش و ذوالقرنین»، روز دوشنبه مورخ بیستم شهریور ماه ۱۳۹۱ در تالار سوره حوزه هنری تهران برگزار شد.
این جلسه با حضور اساتید ارجمند، آقایان دکتر سعید عریان، دکتر غلامرضا معصومی، حجت الاسلام و المسلمین علی ریاحی و سید محمدعلی قدیری تشکیل شد. اجرای این برنامه را آقای همایون قاضیمرادی، پژوهشگر تاریخ اسلام و تاریخ ایران باستان به عهده داشت.
لازم به ذکر است به علت مسافرت جناب آقای دکتر عبدالمجید ارفعی، جناب آقای دکتر عریان به جای ایشان قبول زحمت فرمودند.
در ابتدای جلسه آقایان ریاحی و قدیری پیرامون معنای «قرن» و «ذوالقرنین» توضیحاتی داده و به مصادیق تاریخی آن پرداختند.
بعضی از معانی ذکر شده عبارت بودند از: موی بافته یا مجعد، شاخ، فرق سر، محل طلوع و غروب خورشید، کوه بلند، دژ و دوره زمانی خاص (مانند ۳۰ یا ۱۰۰ سال).
در پایان این بخش، آقای ریاحی تأکید داشتند که انتخاب هر کدام از این معانی نیاز به دلیل دارد و بدون دلیل یا قرینه معتبر نمیتوان یکی از آنها را بر دیگری ترجیح داد.
از جمله مصادیقی که در تاریخ برای «ذوالقرنین» بیان شده میتوان به شخصیتهایی مانند فریدون کیانی، کوروش و داریوش هخامنشی، اسکندر مقدونی، شین هوانگ تی و تبابعه یمن اشاره کرد.
در ادامه مختصری از نظرات کارشناسان شرکت کننده در این مناظره را مرور خواهیم کرد:
دکتر عریان: در متون کهن، چه دینی و چه غیر دینی، مخصوصا آنهایی که دارای پیشینهای به اندازه اوستا یا تورات هستند، زمان، مکان و کلاً تمامی اعلام، سیال هستند.
در رابطه با انطباق کوروش و ذوالقرنین باید عرض کنم که به هیچ وجه نمیتواند این انطباق صحیح باشد. چرا که اوسطی (رابطه) برای وصل مقدمتین (کوروش و ذوالقرنین) وجود ندارد.
نظر علامه طباطبایی این است که احتمال اینکه کوروش همان ذوالقرنین باشد، بیشتر از اسکندر است. بله این واضح است که بین این دو، احتمال کوروش بیشتر است مخصوصا وقتی که از دیدگاه یک ایرانی باشد.
در مورد موحد بودن کوروش باید گفت که چگونه میشود میان مردوخ و یهوه ارتباط برقرار کرد؟ داریوش نسبت به کوروش بسیار متدینتر، بسیار متشرعتر و بسیار طرفدار عدل بوده است به طوری که بدون اجازه اهورامزدا نفس هم نمیکشید و هیچ چیز را دستاورد خود نمیدانست.
ایشان در ادامه سوالی مطرح کردند که چرا قرآن که از بسیاری افراد با نام اصلیشان یاد میکند، چرا لقب ذوالقرنین را به کار برده است و نه اسم اصلی او را. شاید منظور مفهوم کلی ذوالقرنین بوده و بسیاری از افراد میتوانند ذوالقرنین باشند.
دکتر معصومی: آیات مربوط به ذوالقرنین زمانی نازل شد که یهودیان هنوز سوال خود را درباره ذوالقرنین مطرح نکرده بودند چرا که در آیه آمده است: «از تو درباره ذوالقرنین سوال خواهد شد».
حاج آقای ریاحی: به نظر من مرحوم علامه در این استدلال خود قطعا اشتباه کرده چرا که تشابه بیشتر به معنای تطبیق نیست. چه بسا مواردی شباهتهای بسیار با هم داشته باشند، اما تفاوت آنها به گونهای باشد که تطبیق آن دو را کاملا منتفی کند. خواهیم دید که این تفاوتها بسیار زیاد و کلیدی است.
ایشان در جواب آقای دکتر عریان درباره اینکه چرا لقب ذوالقرنین به کار رفته است و نه اسم او، گفتند که یک امر طبیعی است. چرا که در تاریخ هم بارها میبینیم که از لقب افراد استفاده میشود و نه اسم آنها، مانند اردشیر سوم هخامنشی که نامش چیز دیگری بوده اما او را با لقبش که اردشیر است، میشناسند.
در ضمن با توجه به مشخصاتی که قرآن بیان میکند، ذوالقرنین قرآن فرد بخصوصی بوده است و نه یک معنای کلی که افراد بسیاری را بتواند شامل شود.
آقای قدیری: ما در اینجا جمع نشدهایم که به زور ثابت کنیم کوروش همان ذوالقرنین است. کوروش آنقدر سجایای اخلاقی دارد و آنقدر بزرگ هست و دوست و دشمن از او تعریف کردهاند که نیازی نداریم که ثابت کنیم کوروش همان ذوالقرنین است. گزنفون که یونانی الاصل هست و دشمن ما، در کتاب کوروشنامه یا همان سیروپدی ماجرای شب فتح بابل را اینچنین نقل میکند که صورت کوروش نورانی بوده و ازآسمان نوری به تاج او میخورد و به آسمان میرفت. (البته ایشان بعدا تصریح میکند که بسیاری از محققین سیروپدی را یک رمان تاریخی میدانند.) هرودوتی که خصمانه صحبت میکند، در بسیاری از جاها از کوروش هخامنشی با احترام یاد میکند. وقتی که دشمن از او اینگونه صحبت میکند نشانه عظمت کوروش است.
مجری طی سوالی از ایشان پرسید: با توجه به رویدادنویسی متفاوت و متضاد یونانیان مانند هرودوت، گزنفون و کتزیاس نسبت به کوروش، چگونه میشود اعتبار سنجی کرد و گزارشی را نسبت به گزارشهای متضاد دیگر ارجح دانست؟
آقای قدیری در جواب گفت: دقیقا نمیتوان گفت نقلهای هرودوت صحیح است یا گزنفون. برای مثال باید بگوییم که کوروشنامه گزنفون از دیدگاه بسیاری از افراد یک رمان تاریخی معتبر است. گزنفون هم کم کسی نیست او شاگرد سقراط است و البته دشمن پارسیان! در مورد هرودوت نمیشود گفت همه حرفهایش دروغ است اما همراه با نفرت و تا حدودی دور از انصاف نوشته شده. البته امروزه باستانشناسان به حقیقت گفتههای هرودوت بیشتر پی بردهاند! حد و اندازه من کمتر از آن است که بگویم سواد هرودوت در چه حد بوده و فرمایشات هر دو اینها را در اینجا آوردم.
دکتر عریان در جواب این سوال مجری گفت: وقتی تعداد منابعی که باید به آنها استناد کنیم خیلی کم است هیچ راهی وجود ندارد به جز اینکه از روی تسامح با آنها برخورد کنیم. اما یک مسئله مهم وجود دارد که در واقع یک تضاد لاینحل است و آن اینکه این همه تعریف و تمجید در مورد کوروش در منابع یونانی وجود دارد اما در این طرف ما فقط سه کتیبه دو خطی از کوروش داریم که به نظر من به دست داریوش نوشته شده تا ادعای اینکه قبل از وی نه نفر از خاندانش، شاه بودهاند را اثبات کند.
کوروش شخصیتی بسیار مبهم و آلوده به اسطوره دارد. کوروش بنیانگذار بزرگترین امپراتوری متمرکز و توتالیتر جهان است که نه در قبل از آن سابقه داشته و نه بعد از آن تکرار شده است. چرا منابع غیر ایرانی خصوصا یونانی آنقدر در رابطه با کوروش نوشتهاند در صورتی که در منابع ما به آن پرداخته نشده است؟
نباید فراموش کنیم استوانه کوروش به دست یک فاتح نوشته شده است. تمام کتیبه های هخامنشی، کتیبه شاهی است. بر خلاف ساسانیان که هم پادشاهان دارای کتیبه بودند، هم رجال دینی و هم مردم عادی.
در ادامه اساتید به بررسی توجیهات ابوالکلام آزاد در مورد انطباق کوروش و ذوالقرنین پرداختند:
دکتر عریان: در کتاب دانیال ، فصل هشتم در رویایی از قوچی صحبت میکند که دارای دو شاخ است. من به عنوان کسی که بیش از بیست سال بر روی متون آرامی کار کردهام میگویم، این دو شاخ به معنای عام کلمه ذوالقرنین اشاره دارد نه معنای خاص. کما اینکه در ادامه میگوید این دو شاخ یکی کوچک بود که اشاره به قوم ماد دارد و یکی بلندتر که اشاره به قوم پارس دارد و هیچ جا به شخص خاصی دلالت نمیکند.
باعث تعجب است که این نویسنده محترم (ابوالکلام آزاد) میگوید: میبینید که چه آشکارا به رابطه ذوالقرنین و کوروش اشاره شده است، در صورتی که به هیچ وجه این مسئله آشکار نیست.
حاج آقای ریاحی: آقای ابوالکلام آزاد، اشتباهی در ترجمه خواب دانیال مرتکب شده است. آن هم این است که در کتاب دانیال آمده قوچ مذکور دو شاخ داشت، یکی کوتاه و یکی بلند، در صورتی که ابوالکلام آزاد آورده یکی به عقب و یکی به جلو بود. مرحوم علامه هم در المیزان به علت عدم مراجعه به اصل کتاب دانیال، همین اشتباه را مرتکب شده است. این مسئله در تفسیر نمونه آقای مکارم هم تکرار شده است. یا مثلا در کتاب دانیال آمده است که قوچ به سمت مغرب، شمال و جنوب شاخ میزد اما آقای ابوالکلام گفته به شرق، غرب و جنوب بوده است. یعنی یک جهت را حذف کرده و یک جهت اضافه کرده است. مرحوم علامه در اینجا هم همین اشتباه را تکرار کرده است.
آقای قدیری: با توجه به کتاب عذرا و جمله منسوب به کوروش که یهوه را خدای حقیقی میداند، کوروش را میتوان یک موحد دانست.
آقای دکتر عریان این نظر را رد کردند و گفتند: چگونه میشود ارتباط پیدا کرد میان اعتقاد به یهوه عذرا و ستایش مردوخ در منشور بابلی کوروش.
ریاحی در تایید فرمایشات آقای عریان گفت: کوروش با توجه به منشور بابلی کوروش به هیچ وجه موحد نبوده چرا که در آن اذعان داشته که (طبق ترجمه فارسی دکتر ارفعی در خطهای ۲۲، ۲۳، ۲۶، ۲۷ و ۲۸) مردوک را میپرستد. (طبق خطهای ۳۲ تا ۳۵) کوروش به غیر از پرستش مردوک دستور داد بتهای غیر بابلی را به جای خودشان برگردانند و دستور به آباد کردن بتخانهها داد. او حتی از این خدایان طلب رحمت و دعای خیر دارد. کدام انسان موحدی دستور به آباد کردن بتخانهها میدهد و از بتهای متعدد طلب رحمت و استمداد میکند.
آقای قدیری این عمل کوروش را مبنی بر تقیه دانست. چرا که کوروش در بابل غریب بوده است!
حاج آقای ریاحی در جواب گفت: تقیه برای موقعی است که انسان بترسد و در ضمن تقیه فقط در فروع دین جایز است نه اصول دین. کوروش به عنوان یک پادشاه فاتح که با آن عظمت و شکوه وارد بابل شده از چه چیزی میترسیده؟!
مجری: اگر تقیه را درست بدانیم. فقط در مورد مردوک جایز است (چرا که در بابل بوده و نهایتا از بابلیها میترسیده است)، چه دلیلی داشته که کوروش بتهای غیر بابلی را هم ستایش کند؟
در قسمت دوم برنامه به بررسی ادامه دلایل ابوالکلام آزاد که علامه طباطبایی هم آنها را پذیرفته است، پرداخته شد.
دکتر عریان: بر روی این پیکره تردیدهای بسیاری وجود دارد که دقیقا متعلق به چه کسی است که باید بحث جامعی در مورد آن صورت بگیرد. بر بالای این پیکره متنی وجود داشته که ترجمه آن میشود : من، کوروش، شاه هخامنشی.
دکتر معصومی: اوژن فلاندن طبق بررسیهایی که در محوطه پاسارگاد انجام داده ادعا کرده که بالای این پیکره متنی وجود داشته اما دیولوفوا آن را ندیده. امروز هم که موجود نیست.
مجری: با توجه به این که کتیبه بالای تندیس به زبان پارسی باستان و با خط میخی بوده که از ابداعات داریوش است، پس مطمئن میشویم این تندیس در زمان کوروش ساخته نشده است.
حاج آقای ریاحی: این مجسمه را حتی اگر مربوط به کوروش بدانیم، دلیلی بر تطبیق ذوالقرنین و کوروش نیست.
از آنجایی که در زمانهای گذشته پرسپکتیو معنا نداشته است، برای نشان دادن دو شاخ، یکی به عقب و دیگری به جلو ترسیم کردهاند. البته این دو شاخ را هم اندازه رسم کردهاند که با خواب دانیال که شاخها را یکی کوتاهتر از دیگری دیده، جور در نمیآید.
او در ادامه گفت: نقاشیهایی که توسط غربیها از این پیکره در قرن نوزدهم کشیده شده است، هیچکدام مشابه هم نبوده و جالب آنکه با اصل پیکره هم تفاوتهای جدی دارد.
دکتر عریان در جواب مجری نسبت به سوالی در مورد منشور کوروش گفت: برای من باستان شناس سند تاریخی فقط آنهایی است که به خط فارسی باستان نوشته شده است. نقل امثال هرودوت و گزنفون فقط به عنوان یک شاهد و قرینه قابل قبول است نه یک سند تاریخی.
هرودوت در تاریخش میگوید که این افسانه ها را، از آگاهان پارسی شنیده است. افسانه ماندان، افسانه کوروش، تولد کوروش و بزرگ شدن کوروش.
ما باید برای ادعاهای خود سند داشته باشیم. هیچ سندی درباره کوروش وجود ندارد. فقط یک منشور کوروش هست که به علت منحصر به فرد بودن و نداشتن نسخه مادر یا نسخه بدل باید بر اساس حدس و گمان تصحیحش کرد. شخصیت کوروش بسیار مبهم است.
نه فقط در مورد کوروش بلکه در کل سیستم هخامنشی آنقدر با ابهام مواجه میشویم که بعضی از مورخین به کل منکر قضیه شوند و گفته اند اصلا امپراتوری هخامنشیان وجود خارجی نداشته است. چرا که نتوانسته اند هنوز معماری هخامنشیان را روشن کنند. این آدمها کجا زندگی میکردهاند؟ به چه شکل خانه میساخته اند؟
قرآن کریم میگوید: حق را به باطل ملبس نکنید. اگر ما نمیتوانیم حقانیت یک مسئله را اثبات کنیم دلیل نمیشود که آن را به مسائل دیگر ملبس کنیم که در آخر حقانیت خود مسئله هم زیر سوال برود. در این صورت هم برای ذوالقرنین مشکل ایجاد می شود هم برای کوروش، هیچ کدام را هم به حق واقعی خودش نرساندهایم.
در ادامه اساتید به آخرین دلیل ابوالکلام آزاد درباره سد داریال پرداختند.
آقای قدیری: در شهر دربند در داغستان سدی وجود دارد از آهن و مس که تنها سد آهنی دنیا است و کتیبهای از شاپور اول ساسانی در آنجا است.
حاج آقای ریاحی در رد این مطلب گفت: وجود چنین سدی تنها یک ادعا بوده و سد داریال با این مشخصات اصلا وجود ندارد. بعید نیست که ابوالکلام آزاد بدون تحقیق و تنها با اعتماد به اقوال غیر علمی ماجرای این سد را بیان کرده است.
او در ادامه گفت: حتی اگر چنین سدی از آهن و مس در داریال وجود داشته، این ادعا که کوروش آن را ساخته است، اصلا دلیل علمی ندارد.
با توجه به اینکه تک تک دلایل ابوالکلام آزاد مورد بررسی قرار گرفته و همه آنها مردود دانسته شد، آقای ریاحی در جمعبندی گفت: میبینیم هیچ شباهت ویژهای بین کوروش و ذوالقرنین وجود ندارد که بتوان این دو را یکی دانست.
در پایان یکی از حضار سوال کرد با توجه به اینکه اثبات شد ذوالقرنین، کوروش نیست، پس چه کسی است؟
آقای ریاحی در جواب گفت: مصادیق تاریخی بسیاری از شخصیتهای مذهبی در ادیان مانند خضر که ما اعتقاد به وجود آنها داریم، معلوم نیست. بر اساس آیات قرآن و روایات معتبر معصومین فقط میتوان گفت که ذوالقرنین بنده صالح خدا بود که برای خدا مصلحتجویی کرد، قرنینش نه از طلا بود و نه از نقره بلکه مردم خود را به سوی خدا خواند، مردم بر فرقش زدند و از آنها غیبت کرد. مجددا آنها دعوت کرد و باز بر فرقش زدند. او نه پیامبر بود و نه پادشاه بلکه از محدَّثین بود یعنی کسی که صدای فرشته را میشنید اما آن را نمیدید.